دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

مهربانی

  

مهربانی را اگر قسمت کنیم...

من یقین دارم به ما هم میرسد

آدمی گر ایستد بر بام عشق...

دست هایش تا خدا هم میرسد

چهارشنبه ی اخر سال


یکی از آئینهای سالانه و دیرینه ی ایرانیان جشن سوری، چهارشنبه سوری یا به عبارتی دیگر چارشنبه سوری است. ایرانیان آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند. چهارشنبه سوری، یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار می شود. 

ادامه مطلب ...

خوش به‌حال غنچه‌های نیمه‌باز

 

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک 

شاخه‌های شسته، باران‌خورده پاک
آسمانِ آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید

عطر نرگس، رفص باد

ادامه مطلب ...

کلید بهشت...!


راستش با خوندن مطلبی که دوستمون ساحل با اسم کلید اشک برامون گذاشته بود، یاد خاطره ای از دوران اول ابتدایی افتادم ، که من اسمشو گذاشتم:

" کلید بهشت"....


ما توی مدرسه مون یه نمازخونه داشتیم که طبقه ی آخر قرار داشت و معلممون هر از چند گاهی ما رو میبرد نمازخونه و برامون داستانهای مذهبی و از قرآن و دین میگفت،‌ تو نمازخونه ی ما یک "در" دیگه وجود داشت که همیشه درش قفل بود و از بالای درش نور خورشید میتابید و همه جا رو روشن میکرد. من همیشه کنجکاو بودم که اونجا کجاست و به کجا میره و همیشه پشت درش وایمیستادم تا شاید بتونم درو باز کنم و برم توش....

این حس کنجکاوی من به بقیه ی دوستانم هم منتقل شد و اونا هم می خواستن بدونن اونجا کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

ادامه مطلب ...

دخترک گلفروش...

 

  

پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم 

  

 

و برای طرفم شاخ و شونه  

 میکشیدم که نابودت میکنم !

ادامه مطلب ...

بهترین رفیق.....

 


زانوهامو بغل کرده بودمو نشسته بودم کنار دیوار   

دیدم یه سایه افتاد روم  


سرم رو آوردم بالا

نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم

ادامه مطلب ...

خدا...

 

 دیشب با خدا دعوایم شد ......

با هم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد......

­ رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم برد

صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...

نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد ....!!

روز دانشجو مبارک بـــاد

بسم الله الرحمن الرحیم



خوب دیگه تصمیم گرفتم قلم به دست بگیرم ؛ نه ، ن ، نه ؛ کیبورد به زیر دست بذارم و چند خطی در این روز به یادگار بنویسم .

به قول گفتنی :

می نویسم یادگاری       تا بماند روزگاری

گر نباشم روزگاری         این بماند یادگاری

خدا یا شکــــــــر ، واقعاً می گم ها دوستــــان ، واقعاً خدایا شکرت !

خدایــــا امروز رو به نام ما دانشجوها نهادنــــد ،

ادامه مطلب ...

نازکتر از گل (به همراه دست خط نویسنده !)



انسان بدون اینکه بخواهد به این دنیا می آید و برخلاف میلش هم آن را ترک می کند و مادامی که در این دنیاست در مورد او بد قضاوت می شود و مورد سوءتفاهم قرار می گیرد .

در کودکی فرشته در بچگی شرور و در بزرگی یک احمق است .

اگر همسر و فرزند داشته باشد ، مردم می گویند احمق است و اگر ...

 

ادامه مطلب ...

احساس کن غدیــــر را !



هر نفسی که از پس نفس دیگری می گذرد ، نشان از گذر ثانیه ها دارد ،

احساس می کنی ؟  . . . تولدی دوباره  . . . پروازی بلند . . . سلامی نو  . . .

نفسی سبـــــــز  . . . به سبزی غدیر دلها  . . . دلهای بی قرار . . .

دل هایی پر شور  . . . برای بیعت با علی . . . و امروز بیعت با وارث غدیر . . .

تازه بودن را لمس کن . . . با تمام وجودت عشق را استشمام کن ،

ولایت ؛ جانی دوباره می بخشد به پیکرهای بی احساس این زمانه . . .

نزدیک تر نزدیک تر و نزدیک تر از آنچه در ذهن داری ،

می رسد غدیر دلها و می شود امیر دلها !!! 

ادامه مطلب ...