دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

کلید بهشت...!


راستش با خوندن مطلبی که دوستمون ساحل با اسم کلید اشک برامون گذاشته بود، یاد خاطره ای از دوران اول ابتدایی افتادم ، که من اسمشو گذاشتم:

" کلید بهشت"....


ما توی مدرسه مون یه نمازخونه داشتیم که طبقه ی آخر قرار داشت و معلممون هر از چند گاهی ما رو میبرد نمازخونه و برامون داستانهای مذهبی و از قرآن و دین میگفت،‌ تو نمازخونه ی ما یک "در" دیگه وجود داشت که همیشه درش قفل بود و از بالای درش نور خورشید میتابید و همه جا رو روشن میکرد. من همیشه کنجکاو بودم که اونجا کجاست و به کجا میره و همیشه پشت درش وایمیستادم تا شاید بتونم درو باز کنم و برم توش....

این حس کنجکاوی من به بقیه ی دوستانم هم منتقل شد و اونا هم می خواستن بدونن اونجا کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

ادامه مطلب ...

نازکتر از گل (به همراه دست خط نویسنده !)



انسان بدون اینکه بخواهد به این دنیا می آید و برخلاف میلش هم آن را ترک می کند و مادامی که در این دنیاست در مورد او بد قضاوت می شود و مورد سوءتفاهم قرار می گیرد .

در کودکی فرشته در بچگی شرور و در بزرگی یک احمق است .

اگر همسر و فرزند داشته باشد ، مردم می گویند احمق است و اگر ...

 

ادامه مطلب ...

احساس کن غدیــــر را !



هر نفسی که از پس نفس دیگری می گذرد ، نشان از گذر ثانیه ها دارد ،

احساس می کنی ؟  . . . تولدی دوباره  . . . پروازی بلند . . . سلامی نو  . . .

نفسی سبـــــــز  . . . به سبزی غدیر دلها  . . . دلهای بی قرار . . .

دل هایی پر شور  . . . برای بیعت با علی . . . و امروز بیعت با وارث غدیر . . .

تازه بودن را لمس کن . . . با تمام وجودت عشق را استشمام کن ،

ولایت ؛ جانی دوباره می بخشد به پیکرهای بی احساس این زمانه . . .

نزدیک تر نزدیک تر و نزدیک تر از آنچه در ذهن داری ،

می رسد غدیر دلها و می شود امیر دلها !!! 

ادامه مطلب ...

جمعه ی پاییــــــــــزی !



این جمعه ی پاییزی هم گذشت . . .


از یاد برده ایم حتی " شایــــد ، بیایــــــــــد هــــــا ... "


دل ها چه بی حیا . . . فکرها چه بی هوا . . . از یاد برده ایم ، اشک های بی صدا !


در دل ها دگر ، آثار یار نیست . . . در دیده ها دگر ، شوق وصال نیست !!!


. . .      .


ادامه مطلب ...

چشمم به در مونــــــد . . . !


وقتی بچه بودیم تا وقت دبیرستان یکم که دیر می رسیدیم خونه ،


ماما بهمون می گفت : بچه کجا موندی تا بیای چشمم موند به در .


معنی این حرف " چشمم موند به در " رو نفهمیده بودم یعنی چی تا اینکه دانشگاه قبول شدم


و هر روز تا وقتی استاد بیاد چشمم می مونه به در .


واقعــــــــــــــــاَ چه کشیـــده اند مامانا !!!


ادامه مطلب ...