چرا یک مدیر مشهور است....!!!؟؟؟
روباه: میدونی ساعت چنده آخه ساعت من خراب شده.
شیر : اوه. من میتونم به راحتی برات درستش کنم.
روباه : اوه. ولی پنجههای بزرگ تو فقط اونو خرابتر میکنه.
شیر : اوه. نه. بده برات تعمیرش میکنم.
روباه : مسخره است. هر احمقی میدونه که یک شیر تنبل با چنگالهای بزرگ نمیتونه یه ساعت مچی پیچیده رو تعمیر کنه.
شیر : البته که میتونه. اونو بده تا برات تعمیرش کنم.شیر داخل لانهاش شد و بعد از مدتی با ساعتی که به خوبی کار میکرد بازگشت. روباه شگفت زده شد و شیر دوباره زیر آفتاب دراز کشید و رضایتمندانه به خود میبالید.
بعد از مدت کمی گرگی رسید و به شیر لمیده در زیر آفتاب نگاهی کرد.
گرگ : میتونم امشب بیام و با تو تلویزیون نگاه کنم؟ چون تلویزیونم خرابه.
شیر : اوه. من میتونم به راحتی برات درستش کنم.
ادامه مطلب ...« خوشبخت ترین مخلوق خواهی بود »
اگر...
امروزت را آنچنان زندگی کنی
که گویی نه فردایی وجود دارد
برای دلهره و نه گذشته ای برای حسرت...
اگر برای شاد بودن در پی دلیل نباشی....
اگر قبل از هرچیز در دوست داشتن ها
و دوست داشته شدن هایت صادق باشی...
اگر بجای انکه وابسته باشی
دلبسته باشی!!!
خوشبخت ترین خواهی بود
اگر بخشنده باشی...
در عشق ،صداقت ، قضاوت
خوشبخت ترین خواهی بود
اگر در همین لحظه زندگی کنی...
آدمها هم مثل اشکال هندسی هستند:
بعضیها همیشه با همه موازی هستند و کاری با هیچ کسی ندارند!
بعضیها متقاطعند ؛همه را قطع میکنند سوهان اعصاب،همیشه رو مخ آدمها هستند!