استاد از شاگردان خود پرسید :
بنظر شما چه چیز انسان را زیبا میکند؟
هر یک جوابی دادند
یکی گفت :چشمان رنگی
دومی گفت :قدی بلند
و دیگری گفت: پوستی سفید
ادامه مطلب ...
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم
و برای طرفم شاخ و شونه
میکشیدم که نابودت میکنم !
ادامه مطلب ...رضای خدا
مردی به خانه دوستش به مهمانی رفت میزبان که مرد فقیری بود تکه ای نان خشک جلوی میهمان گذاشت وگفت:مرا ببخش دوست عزیز !چیز دیگری ندارم که برایت بیاورم میهمان گفت: اگر با این نان
تکه ای پنیر هم بود خیلی بهتر می شد میزبان بلند شد و به بازار رفت و کتش را گرو گذاشت و تکه ای پنیر گرفت و به خانه اورد میهمان نان و پنیر را خورد وبعد گفت: خدا را شکر! من به هر چه خدا می دهد راضی هستم میزبان گفت :اگر به هر چه خدا می دهد راضی بودی ان وقت کت من به گرو دیگران نمی رفت!
بر اساس حکایتی از جوامع الحکایات عوفی
زانوهامو بغل کرده بودمو نشسته بودم کنار دیوار
دیدم یه سایه افتاد روم
سرم رو آوردم بالا
نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم
فریاد های قبر
اَلْقَبْرُ یُنادِی کُلُّ یَوْمٍ بِخَمْسَ کَلَماتٌ
قبر در هر روز پنج کلمه را فریاد میزند.
۱- اَنا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلوا اِلیَّ اَنیساً
دیشب با خدا دعوایم شد ......
با هم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد......
رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم
برد
صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...
نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد ....!!
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ
ﻭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ …
ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ
ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !!
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ … ؟؟
ادامه مطلب ...