اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکنه
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
.
.
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟این جمعه ی پاییزی هم گذشت . . .
از یاد برده ایم حتی " شایــــد ، بیایــــــــــد هــــــا ... "
دل ها چه بی حیا . . . فکرها چه بی هوا . . . از یاد برده ایم ، اشک های بی صدا !
در دل ها دگر ، آثار یار نیست . . . در دیده ها دگر ، شوق وصال نیست !!!
. . . .
اگر هیچ وقت بعد از هر لبخندی خدا را شکر نمی کنید،
حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی او را سرزنش کنید
.
چقدر خداوند بزرگ است درست زمانی که انتظار دریافت
چیزی را از او نداری بهترینش را به تو ارزانی می دارد.
من از اهل آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها منو اسمان
تا دم صبح سرودیم نم نم تو را دوست دارم
نه خطی نه خالی نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم ...
تو را دوست دارم
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟!
توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره ...
اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!
ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!
بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ
آرایش صورتش و تعیین می کنه... اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از
لوازم آرایش مثل لاک و... که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...
بقیه شو برو "ادامه مــــــــطلب "