دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

« علی اکبــــــــــر ارباًاربا »


ز دستم می روی اما صدایم در نمی آید
                                        دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
سرم را می گذارم روی کتف خواهرم زینب
                            الا ای محرم دردم چرا اکبر نمی آید

آجرک الله یا بقیه الله فی مصیبه جدّک الحسین (ع)

برای سلامتی امام مهدی (عج) صدقه بدهید .



مه مبارک در ابر آرمیده، بیا

امید آخر دلهای داغ دیده، بیا

به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت

ادامه مطلب شعر بسیار تکان دهنده ...

ادامه مطلب ...

شب عاشورا


شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند                                                      

لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند

فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است                                                  

با تو هر ثانیه رویاست اگر بگذارند

( ادامه شعر در ادامه ی مطلب )

ادامه مطلب ...

دانستنی های عاشورا



اولین شهید اهل بیت در کربلا


     وقتى که بیشتر یاران امام به شهادت رسیدند، «بنى هاشم» دور هم جمع شدند و با یکدیگر وداع کردند. در این موقع «على اکبر»، فرزند امام حسین (علیه السلام) پیش پدر آمد و اجازه گرفت تا به میدان برود. امام به او نگاه کرد و بى اختیار اشکش سرازیر شد و فرمود: «پروردگارا، تو شاهد باش بر این مردم که نوجوانى به مبارزه ایشان رفت که از نظر خِلقت و خوى و گفتار شبیه ترین مردم به رسول تو بود و رسم ما این بود که هر وقت اشتیاق به دیدار پیامبرت پیدا مى کردیم به روى او نگاه مى کردیم. خدایا، برکت هاى زمین را از ایشان ] دشمنان [ دریغ دار و آنها را به سختى پراکنده ساز و میان آنان جدایى انداز که هر یک به راهى رود، و والیان ] حاکمان [ را از ایشان راضى نگردان; زیرا ما را دعوت کردند که یاریمان کنند، ولى به جاى یارى، بر ما تاختند و به جنگ با ما پرداختند.»

     سپس امام اجازه داد تا على اکبر به میدان برود. على اکبر با شجاعت و قدرت شمشیر مى زد. حدود صد و بیست نفر از دشمنان را هلاک کرد. لشکریان عمربن سعد که از این وضع ناراحت بودند، اعتراضشان بلند شد و همه مایل بودند تا هر چه زودتر على اکبر کشته شود.  ادامه مطلب ...