نپندار که
تنها عاشوریان را بدان بلا آزموده اند و لاغیر.
صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است.
(شهید آوینی)
وقتى که بیشتر یاران امام به شهادت رسیدند، «بنى هاشم» دور هم جمع شدند و با یکدیگر وداع کردند. در این موقع «على اکبر»، فرزند امام حسین (علیه السلام) پیش پدر آمد و اجازه گرفت تا به میدان برود. امام به او نگاه کرد و بى اختیار اشکش سرازیر شد و فرمود: «پروردگارا، تو شاهد باش بر این مردم که نوجوانى به مبارزه ایشان رفت که از نظر خِلقت و خوى و گفتار شبیه ترین مردم به رسول تو بود و رسم ما این بود که هر وقت اشتیاق به دیدار پیامبرت پیدا مى کردیم به روى او نگاه مى کردیم. خدایا، برکت هاى زمین را از ایشان ] دشمنان [ دریغ دار و آنها را به سختى پراکنده ساز و میان آنان جدایى انداز که هر یک به راهى رود، و والیان ] حاکمان [ را از ایشان راضى نگردان; زیرا ما را دعوت کردند که یاریمان کنند، ولى به جاى یارى، بر ما تاختند و به جنگ با ما پرداختند.»
سپس امام اجازه داد تا على اکبر به میدان برود. على اکبر با شجاعت و قدرت شمشیر مى زد. حدود صد و بیست نفر از دشمنان را هلاک کرد. لشکریان عمربن سعد که از این وضع ناراحت بودند، اعتراضشان بلند شد و همه مایل بودند تا هر چه زودتر على اکبر کشته شود.
ادامه مطلب ...
دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
گوشه ویرانه جای بلبل زهرا نبود
جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی
هیچکس در گوشه ویران به یاد ما نبود
بنویسید مرا یار اباعبدالله * اولین بنده ی دربار اباعبدالله
منتظر مانده ی دیدار اباعبدالله * من کجا و سر بازار اباعبدالله
تا خدا هست خریدار اباعبدالله
ادامش رو از دست ندید !