خدایا.....
نا امیـــــــدی کتمان توست......
پس توبـــــــه میکنـــــم از نا امیـــــــدی!
گدایی درب خانه ی ثروتمندی را کوبید وبلند بلند می گفت: بده در راه خدا صاحب خانه که مردی ثروتمند ولی خسیس بود، داد زد بر گم شو برو کار کن .
واز همین حرف ها ولی زن خانه که خیلی دل رحم بود فورا رفت ومقداری غذا به فقیر داد.
وگفت: از دست شوهر من ناراحت نشو او یه حرفی زد .
تا روزها گذشت وآن مرد ثروتمند بدهکار شد وحتی دیگر نمی توانست شکم زن وبچه هایش را سیر کند زن وقتی اوضاع را این گونه دید تا مدتی صبر کرد ولی روز به روز اوضاع بدتر
می شد . زن تصمیم گرفت تا از مرد جدا شود وطلاق بگیرد وهمین کار راعملی کرد .
بعد از مدتی شوهر کرد آن مرد ثروت مند به گدایی افتاده بود روزی در خانه ای را زد وکمک خواست .
ادامه مطلب ...
روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسد به فقیری داد.
فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت.
فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ
در سبد گذاشت و بازگردانید.
ادامه مطلب ...صنایـــع مداد رنــــــگی
این هم از سری دوم
با یک سری عکس جالب دیگه!
امیدوارم بپسندید!!!
بـــــه بـــــــه . . . سلام علیکم دوستان گرامی
یاخجیسووووووووووووووز ؟؟؟
می تونید با مراجعه به ادامه ی مطلب
جزوه ی کلاسی آمار 2 و کاربرد آن در مدیریت رو دانلود کنید .
ادامه مطلب ...
گاهی ندیدن
نشنیدن ونگفتن
زندگی فقط مال ما نیست به همه تعلق دارد
پس زندگی را برای همه زیباتر کنیم.
با مراجعه به ادامه ی مطلب
می تونید جزوه ی حسابداری صنعتی رو دانلود کنید !