دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

گدای امروز تو ،شوهر دیروز من



گدایی درب خانه ی ثروتمندی را کوبید وبلند بلند می گفت: بده در راه خدا  صاحب خانه که مردی ثروتمند ولی خسیس بود،  داد زد بر گم شو برو کار کن .

واز همین حرف ها ولی زن خانه که خیلی دل رحم بود فورا رفت ومقداری   غذا به فقیر داد.

 وگفت: از دست شوهر من ناراحت نشو او  یه حرفی زد .

تا روزها گذشت وآن مرد ثروتمند بدهکار شد وحتی دیگر نمی توانست  شکم زن وبچه هایش را سیر کند زن وقتی اوضاع را این گونه دید تا مدتی صبر کرد ولی روز به روز اوضاع بدتر

 می شد .  زن تصمیم گرفت تا از مرد جدا شود وطلاق بگیرد  وهمین کار راعملی کرد .

بعد از مدتی شوهر کرد  آن مرد ثروت مند  به گدایی افتاده بود روزی در خانه ای را زد وکمک خواست .

 

ادامه مطلب ...

بخور بخور نوش جونت !!!

آخه چرا با احساسات بچه بازی میکنید چـرااا ؟؟؟ 



 بخور بخور نوش جونت