این یک داستان واقعی است که در کشور ژاپن اتفاق افتاده است.
شخصی ، دیوار خانه اش را برای تغییر دکوراسیون خراب میکرد. (در خانه های ژاپنی،فضایی خالی بین دیوارهای چوبی قرار دارد).
این شخص در حین خراب کردن دیوار، در فضای بین آن، مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش کوفته شده است. دلش سوخت ولی به یکباره کنجکاو شد! وقتی میخ را بررسی کرد، متعجب شد. این میخ تقریبا دو سال پیش، زمانی که این خانه ساخته می شد ، کوبیده شده است! چه اتفاقی افتاده است؟!
بقیـــــه شو حتماً ببینید...!
ادامه مطلب ...دلم گرفته...دلم عجیب گرفته و هیچ چیز نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج میشود خاموش، نه این صداقت حرفی که درمیان دوبرگ این گل شب بوست...نه هیچ چیز، مرا ازهجوم خالی اطراف نمیرهاند و فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد، شنیده خواهد شد...
"سهراب سپهری"
کوه مای جی (مای جی شان) به معنی تپۀ غله از دیدنی های شگفت انگیز در ...
شــب آرزوهاست...
بقیه شو تو ادامـــه مطـلــــب حتما بخونید!
*اعمال شـــب آرزوهام هست...*
ادامه مطلب ...یعنی فقط وقتی کارت گیره به فکرش نباش، در همه حال به یاد خدا بوده و شــکرگذار باش...
وگرنه دیگه ... رو پــل گیر میکنه!
*آدم هر بلایی سرش میاد از همین بــــدقـــولی و دروغـــه*
اگر تمام شب را برای از دست دادن خورشید گریه کنی، لذت دیدن
ستاره هارو از دست میدی!
نقش یک درخت خشک را در زنگی بازی میکنم...
نمیدانم که باید چشم انتظار بـــــهار باشم
یاهیـــزم شکن پیر!!!
اگر میخواهی به راه رفتن کسی نمره بدهی، اول کفــــش هایش را بپوش!!!
(دکتر شریعتی)
بـــــادکنک من،
تاب نفسی را که به آن داده ام ندارد...
ببیـــــــــن...
چگــونه سر به هرکجا می زند
که تهی شود از اندوه!!!
آدم تا وقتیکه کوچیکه دوست داره برای پـدر و مـادرش هدیه بخره، امـــا پـــــــول نداره!
وقتی بزرگ میشه، پول داره امــا وقت و حوصله نداره!
وقتی پیر میشه، پول داره، وقت هم داره امــا دیگه پـدر و مـادر نداره...
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن
برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در
راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم
جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با
هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش
با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه
مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده.
ادامه مطلب ...
روی قـلبــــی نوشته بود : "شکستنی ست، مواظب باشید"
مـــــن روی قلبـــم نوشتم: "شکسته است، راحــت باشید"