من بی تو... شعر خواهم نوشتــــــ... تو بی من چه میکنی ؟!
سلام به دوستان خوبم مدتی بود مطلب جالبی نگذاشته بودم
حالا یه شعر طنز می گذارم امیدوارم مورد توجه دوستان قرار بگیره
دلا بـه عشـــــق گلی مبتلا شدی در بـــــــاغ
که بلبــل از غم او نعــــــــره زد به صوت کلاغ!
در ذهن من کلاغی می پرد
و در ذهن تو کبوتری
کلاغ و کبوتر بهانه است
هردو به پرواز فکر می کنیم...
تومروس نام زنی است که 550 سال قبل از میلاد مسیح, ملکه آزربایجان بود.کوروش هخامنشی که قصد تصرف آزربایجان را داشت با نیرنگ و دسیسه ، پسر تومروس را کشت. تومروس نیز در جنگ با پادشاه هخامنشیان پس از کشته شدن کوروش در میدان جنگ جسدش را یافته و سر او را در ظرفی پر از خون بدنش فرو برده و گفت : " ای خونریز تاریخ! بنوش تا سیراب شوی. " به روایت تاریخ تومروس را در گورستانی که در سمت شرقی گوی مچید تبریز قرار دارد دفن نمودند و احتمال آن هم است که نام شهر تبریز به پاس این ملکه شجاع از تومروس ( تیمریس ، تیبریز ، تبریز ) گرفته شده باشد
ادامه مطلب ...
شعر زیباو پر محتوای سورو از استاد عاصم اردبیلی
این شعر توسط یک نقال نقل میشه .. چند تا دیگه بود اما این نقال بهتر خونده
دانلود کنید و گوش کنید
زیباترین داستان عاشقانه ی آذری
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ | بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟ | |
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی | سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟ | |
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم | دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟ | |
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند | در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا؟ | |
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین | خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟ |
به دنبال واژهها مباش ، کلمات فریبمان میدهند.
وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود ، فاتحه کلمات را باید خواند.....