یاحا کاشانی
من التماست می کنم
خونه رو دل گیرش نکن
دلم امیدش به تو اء
از زندگی سیرش نکن
ایندمونو رو نسوزون
نذار رو ما اسم بذارن
به ما ترحم بکنن
بگن که مادر ندارن
...این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکنند.........
روزی جوانی از من پرسید که چرا دخترها این قدر ساده اند؟ گفتم چطور مگر؟ گفت آخر ما پول موادمان را هم از آنها می گیریم…
حضور چندین ساله در میان جوانان، اداره جلسات پرسش و پاسخ و ارائه مشاوره به این قشر ارزشمند از جامعه، خاطرات تلخ و شیرینی را برای من به همراه داشته است. از میان موضوعات بسیار گوناگونی که در این چند ساله با آن مواجه بودم بیشترین فراوانی مربوط به سوالات پیرامون ارتباط با جنس مخالف بوده است و اینک بنا بر خواست دوستان این تجربیات و مشاهدات خو را بدون به کار بردن اصطلاحات پیچیده ی علمی به رشته تحریر در می آورم، باشد که مفید واقع شود.
با سلام
به همه ی دوستان خوب و مهربونم
جزوات پارسه رو تو بلاگ قرار می دم امید وارم مفید باشه
مهربان
آنقدر شاعرم امشب که فقط ،
سایه مهرتورا کم دارم
باتو هستم
ای سراپا احساس
خون تو در رگ من هم جاریست ،
جنس ما جنس بلد بودن کانون گل است
نازنین
زندگی جای هدر دادن فرصتها نیست ،
ما مطهر شده ایم ،
پیش رو راه رسیدن به خداست
…
» ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب...
ادامه مطلب ...باز هم آفتاب غروب کرد و شب اومد
به جون خستهام باز هم تب اومد
باز هم از لاله خونین قلبم
خدایا بانگ یارب یارب اومد
شب اومد باز شب اومد باز شب اومد
به جون خستهام باز هم تب اومد
هوا تاره چراغ هم سوت و کوره
تنم داره میسوزه مثل کوره
خدایا یار من کی برمیگرده
آخه این از خداوندی به دوره
هوا تاره چراغ هم سوت و کوره
تنم داره میسوزه مثل کوره
خدایا یار من کی برمیگرده
آخه این از خداوندی به دوره
چه کجدار و مریضی دارم امشب
چه درد نالهخیزی دارم امشب
خدایا این حبیــبه یا طبیــبه
چه مهمون عزیزی دارم امشب
خدایا این حبیــبه یا طبیــبه
چه مهمون عزیزی دارم امشب
باز هم آفتاب غروب کرد و شب اومد
به جون خستهام باز هم تب اومد
بازم از لاله خونین قلبم
خدایا بانگ یارب یارب اومد
شب اومد باز شب اومد باز شب اومد
به جون خستهام باز هم تب اومد
یادته گفتی بهم : تا شقایق زنده است زندگی باید کرد
نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مرد
دیگه به چه کسی دلخوش کرد ؟
یادته گفتی بهم : اومدی سراغ من ، نرم و آهسته بیا که مبادا ترکی برداره چینی نازک تنهایی تو
اومدم آهسته ، نرمتر از یک پر قو ، خسته از دوری راه ، خسته و چشم براه
یادته گفتی بهم : عاشقی یعنی دچار
فکر کنم شدم دچار
تو خودت گفتی : چه تنهاست ماهی اگر دچار دریا باشه
آره تنها باشه ، یار غمها باشه
یادته می گفتی : گاهگاهی قفسی می سازم ، میفروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است دل تنهائیتان تازه شود
دیگه حتی اون شقایق که اسیره قفسه
صاحب یک نفسه
نیست که تازگی بده این دل تنهایی من
پس کجاست اون قفس شقایقت
منو با خودت ببر به قایقت
راست میگفتی : کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود
کاشکی دلشون شیدا بود
من بدنبال یه چیز بهترینم سهراب
تو خودت گفتی بهم :
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است
سلام
امروز هم واستون جزوه ی درسی بازاریابی بین الملل رو که به صورت اسلاید های زیبا طراحی شده قرار می دم امید وارم خوشتون بیاد
ادامه مطلب ...سلام به دوستان خوبم حالتون چطوره
خوبین سلامتین
امروز می خوام در مورد یه بحث خیلی جالب واستون مطلب بزارو امیدوارم خوشتون بیاد.
ادامه مطلب ...ای آخرین توسلِ سبزِ دعای ما؛
آیا نمی رسد به حضورت دعای ما؟
شنبه، دوباره شنبه ...، دوباره سه نقطه چین؛
بی تو، چه زود می گذرد هفته های ما ...
سلام به دوستان گلم
از اونجایی که عید نزدیکه و همه به فکر خرید وسایل عید هستن
گفتم یه کاریکاتور بزارم که حالشو ببرین
حالا چرا می خندی ؟