مرد را به عقلش بِنگر نه به ثروتش!
زن را به وفایش ، نه به جَمالش !
دوست را به محبتش، نه به کلامش!
عاشق را به صبرش ، نه به اِدعایش!
مال را به بَرکتش ، نه به مِقدارش !
خانه رابه آرامشش نه به بزرگیش!
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش !
سخن را به معنایش ، نه به گوینده اش !
و دل را به پاکیش ، نه به صاحبش!
شادی کلمه ای نیست که تو کتابها بخوانی و رد شوی .
من،قسم خورده ی تنهایی بودم،تاریک بودم،مرا فرا خواندی...آری محبوبکم،تو مرا فرا خواندی پس با امیدی طلایی به سویت دویدم،و در غبار بی کسی تو را نیافتم...در بی کران پهنه ی آسمان غروب مثل پرستو گم شدم،گریه کردمو ابر شدم،ابری سرگردان،ابری بی سرزمین زآسمان رانده شدم،به کوه رفتم واسیر شدم،و حکم حبس ابدم در دادگاه سنگی کوهستان صادر شد...
ادامه مطلب ...