ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند.
ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد..
یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید.
دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود.
مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم. کافیست از تو سریعتر بدوم…
و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت !
اینا قسمتی از فلسفه ی ادوارد مورفی یه مهندس هوا
فضاست.بعضیاشون خیلی جالبههههههه...یعنی واقعا این اتفاق ها خیلی
وقت ها میوفته!
1-اگه یه وقت چیزی از دستتون افتاد،
قطعا به پرت ترین گوشه ی ممکن میره...!
2-اگه یه شماره رو اشتباه بگیری،
اون شماره هیچ وقت اشغال نیست...! ادامه مطلب ...
قبل از تولد، در دریایى از «آب» بودیم
بعد از تولد برای زندگى، در محیطى پر از «هوا» هستیم
و با مردن، میان خروارها «خاک» خواهیم خفت
امیدوارم این چرخه را با «آتش» تکمیل نکنیم
خدایا آب و باد و خاک را تحمل کرده ایم
"اللهم اجرنا من النار یا رب"
"خدایا مارا از آتش جهنم پناه ده"