دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

یاد کودکی بخیر...

دلتنگ کودکیـــم. . .

یادش بخیـــر. . . !

قهر میکردیم تا قیامت و لحظه ای بعد قیامت میشد!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
sahel یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ق.ظ

کـــــــــاش هیـچـوقــت آرزو نمی کردم کفش های مــادرم اندازه ام شود !

تنهــایی را بلندترین شاخه ی درخت خوب می فهمد...
انگار هرچه بزرگتر می شویم، تنهاتر می شویم...

Alireza یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:35 ب.ظ http://montazar15.blogsky.com

من که شخصأ اینطوری بودم با هرکی قهر می کردم بعدش قیامت می شد . . . البتـــــــــه حالا به بهشت ختم می شد یا جهنم دیگه بماند !

زمان شما رو نمیدونم ولی زمان ما بهشت میشد...
خوراکی هامونو با هم تقسیم میکردیم، عروسکامونو به همدیگه قرض میدادیم،...(میبینی از همون بچگی مهربون بودم)
خلاصه بعد از قیامت کلی صمیمی میشدیم، وای دست علی میدادیم که دیگه قهر نکنیم!!!!
یـــــــــــادش بـــــــخیر

Alireza یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:27 ب.ظ http://montazar15.blogsky.com

آفرین آفرین چه مهربون الآنم اینطوری هستی پس . . . !

این علی آقا کیــــــــــــه باهاش دست می دادی راستش رو بگوووووووووووووو ؟؟؟
.
.
.
.
[ شوخی بود ها ولی جواب بده ]

بیــسمیـــل لاه...
او کیمده دا؟؟؟
نکنه از همبازیای بچگی مونه خبر نداریم؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد