جه حالی دارد آن مرغی که از جفت به جا در لانه، مشتی پر ببیند!
وز آن جانسوزتر، احوال مرغی ست که جای لانه، خاکستر ببیند!
ندارد کودکی طاقت، که نیلی ز سیلی صورت مادر ببیند!
چه حالی میکند پیدا خدایا! اگر این صحنه را حیدر ببیند!
هزاران بار اجل بر مرد خوشتر که سیلی خوردن همسر ببیند!
مگو، رو کرده پنهان، تا مبادا رخش را ساقی کوثر ببیند!