مسافر تاکسی آهسته روی شانه راننده زد و گفت همین بغل پیاده می شوم .
راننده جیغ زد، کنترل ماشین را از دست داد و نزدیک بود که بزنه به یک اتوبوس ، از جدول کنار خیابان رفت بالا ، نزدیک بود که چپ کنه ، اما کنار یک مغازه توی پیاده رو متوقف شد .
برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد .
سکوت سنگینی حکم فرما شد تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت :
ادامه مطلب ...