تومروس نام زنی است که 550 سال قبل از میلاد مسیح, ملکه آزربایجان بود.کوروش هخامنشی که قصد تصرف آزربایجان را داشت با نیرنگ و دسیسه ، پسر تومروس را کشت. تومروس نیز در جنگ با پادشاه هخامنشیان پس از کشته شدن کوروش در میدان جنگ جسدش را یافته و سر او را در ظرفی پر از خون بدنش فرو برده و گفت : " ای خونریز تاریخ! بنوش تا سیراب شوی. " به روایت تاریخ تومروس را در گورستانی که در سمت شرقی گوی مچید تبریز قرار دارد دفن نمودند و احتمال آن هم است که نام شهر تبریز به پاس این ملکه شجاع از تومروس ( تیمریس ، تیبریز ، تبریز ) گرفته شده باشد
ادامه مطلب ...
شعر زیباو پر محتوای سورو از استاد عاصم اردبیلی
این شعر توسط یک نقال نقل میشه .. چند تا دیگه بود اما این نقال بهتر خونده
دانلود کنید و گوش کنید
زیباترین داستان عاشقانه ی آذری
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ | بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟ | |
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی | سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟ | |
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم | دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟ | |
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند | در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا؟ | |
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین | خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟ |
پنج وارونه چه معنا دارد ؟!
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرت زده گفت
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم
مهران پسر همسایه
پنج وارونه به مینو میداد
...
I wish you…
برایت آرزو می کنم .....
اول از همه برایت آرزو می کنم که بدانی که
شادترین افراد لزوما بهترین چیز ها را ندارند ,بلکه از هر چه سر
راهشان قرار می گیرد بهترین استفاده را می کنند.
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...
میگویند گریه نکن ....
گریه کار مرد نیست....
خدایا چه میشنوم؟؟؟؟
مگر میشود انسان بود؛
ادامه مطلب ...فلک کور است ، دلم شوریده در شور است
صدای خنده و آواز می آید . زکوی دلبرم امشب صدای ساز می آید
دلم بی وقفه می لرزد. نمی دانم چرا تنگ است و می ترسد؟
قدم لرزان به سوی کوچه می آیم
دو دستم را به روی یکدیگر با حرص می سایم
خدایا ترس من از چیست؟
عروس جشن امشب کیست؟
ادامه مطلب ...شیشه ای میشکند
یک نفر میپرسد
که چرا
شیشه شکست؟
یک نفر میگوید:
شاید این رفع بلاست
دیگری میپرسد
شیشه پنجره را باد شکست؟
دل من سخت شکست
هیچ کس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم"
ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود.