دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

آرامش...


آرامش محصول تفکر نیست

آرامش هنر نیندیشیدن به انبوه مسائلی است که ارزش فکر کردن ندارد!


آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند!



یک کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا کنان خود را به جزیره کوچکی برسانند. دو نجات یافته هیچ چاره ای به جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند. چون هر کدامشان ادعا می کردند که به خدا نزدیک ترند و خدا دعایشان را زودتر استجاب می کند، تصمیم گرفتند که جزیره را به 2 قسمت تقسیم کنند و هر کدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببینند کدام زود تر به خواسته هایش می رسد.
 
ادامه مطلب ...

آدم های موفق...


آدم های موفق به اندیشه هایشان عمل می کنند اما سایرین


تنها


به سختی انجام آن می اندیشند.

فاصله بین مشکل وحل آن...

افسران - ابلیس انسان را سجده نکرد، شیطان شد... انسان اگر خدا را سجده نکند چه خواهد شد؟


فاصله بین مشکل وحل آن

یک زانو زدن است؛

اما نه در برابر مشکل

بلکه دربرابر خدا...

خوب بودن

سعی نکن متفاوت باشی

فقط خوب باش

خوب بودن به اندازه کافی متفاوت هست!!!

دیروز،فردا،امروز


دیروز چک باطله است


فردا چک وعده ای است


امروز است که تنها نقدینه شماست


آن را عاقلانه هزینه کنید . . .


آرزویت را برآورد میکند...

آرزویت را برآورد میکند

آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند.


حلول ماه مبارک رمضان مبارک



خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم،
تو ای والاترین مهمان دنیایم
بدان درهای من باز است...
شروع کن؛یک قدم باتو
تمام گام های مانده اش با من...


حلول ماه مبارک رمضان مبارک

پاداش نیکوکاری


چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه‌ها غایب بودند، یا اکثرا رفته بودند به شهرها و شهرستان‌های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد ما (دکتر شفیعی کدکنی) بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن.

استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری درس‌ها…

بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه‌ها خیلی آرام گفت: “استاد آخر سالی دیگه بسه!” استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین‌طور که آن را می‌گذاشت روی میز، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.

 
ادامه مطلب ...

رودخانه ی زندگی


اگر در مسیر رودخانه ی زندگی سنگ نباشد

هیچگاه صدای آب زیبا نمی شود… !

“خوش شانسی؟ بد شانسی؟ کسی چه می‌داند؟”

خوش شانسـی؟ بد شانسـی؟ کسی چــه می‌داند؟

پیرمردی اسبی داشت و با آن اسب زمینش را شخم می‌زد. روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد.
همسایگان برای ابراز همدردی با پیرمرد، به نزد او آمدند و گفتند: “عجب بد شانسی‌ای آوردی.”
پیرمرد جواب داد: “بد شانسی؟ خوش شانسی؟ کسی چه می‌داند؟”

چندی بعد اسب پیرمرد به همراه چند اسب وحشی دیگر به خانه‌ی پیرمرد بازگشت. این‌بار همسایگان با خوشحالی به او گفتند: “عجب خوش شانسی‌ای آوردی!” اما پیرمرد جواب داد: “خوش شانسی؟ بد شانسی؟ کسی چه می‌داند؟”

 
ادامه مطلب ...

راه و رسم سفر


زندگی در گذر است ، آدمی رهگذر است .

زندگی یک سفر است ، آدمی همسفر است .

 
آنچه می ماند از او راه و رسم سفر است .

قضاوت عجولانه

قضاوت عجولانه


پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد. او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباس‌هایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد.

او پدر پسر را دید که در راهرو می‌رفت و می‌آمد و منتظر دکتر بود.

به محض دیدن

  ادامه مطلب ...

قدرت بیان


قدرت بیان


جان دوست صمیمی جک در سر راه مسافرتشان به منهتن، پس از سفارش صبحانه در رستوران به جک گفت:

یک لحظه منتظر باش می‌روم یک روزنامه بخرم. پنج دقیقه بعد، جان با دست خالی برگشت. در حالی که غرغر می‌کرد، با ناراحتی خودش را روی صندلی انداخت.

جک از او پرسید: “چی شده؟”

 

ادامه مطلب ...