فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
شنیدم از زبان نیزه ها قصد سفر داری
بگو در این سفر اصلا مرا مد نظر داری
تو تنهایی و من تنهاترم از تو در این دنیا
خدا را شکر مثل من در اینجا یک نفر داری
به لطف بوسه ات از روی نیزه مطمئن هستم
هوایم را از آن بالا پدرجان بیشتر داری
به قدری ضربه خوردم که لهوفی مستند هستم
کتاب روضه ام باید مرا با بوسه برداری
هنوز از سنگها آزار می بیند سر عمه
به جرم اینکه تو هم نام حیدر یک پسر داری
خبر دارم سرت از روی نی تا پای می رفته
تو هم از حال ما در مجلس مستان خبر داری
سرم بر بالش خاک خرابه خوب میداند
که بر لب چوب تر در زیر سر هم طشت زر داری
Alireza
دوشنبه 5 آبانماه سال 1393 ساعت 05:58 ب.ظ