آقا سلام بر غزل اشک ماتمت
بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت
چندی گذشت در غم هجران اشک تو
پر می کشید دل به هوای محرّمت
باز این چه آتش است که بر جان عالم است؟
باز این چه شعله غم و اندوه ماتم است؟
باز این حدیث حادثه جانگذار چیست؟
باز این چه قصهایست که با غصه توام است؟
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود
دلها همه آماده ی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین (ع)
ایام عزا و غصه آغاز شود
پرسیدم از هلال ماه، چرا قامتت خم است؟
آهی کشید و گفت: که ماه محرم است
گفتم که چیست ماه محرم ؟
با ناله گفت : ماه عزای اشرف اولاد آدم است.
شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است
وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد
دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید
دوباره شور عاشوار به پا شد
باز محرم رسید، ماه عزای حسین (ع)
سینهی ما میشود، کرببلای حسین (ع)
کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه
تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین (ع)
هر جا که میروم ز غمت دیده پر نم است
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است
عمری گریستم که موظف به گریهام
گر نُه فلک به گریه شود باز هم کم است
درعرش ، مجلس غم ارباب عالم است
مشکى بپوش اى دل شیدا ، محرم است
غش کرد فاطمه(س) به خدا ، محتشم بس است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
ارباب صدای قدمت می آید
هنگامه اوج ماتمت می آید
ما در تب داغ و غم تو می سوزیم
چند روز دگر محرمت می آید
بر گوش جانم میرسد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
خیز و جامه نیلی کن، روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد نوبت محرم شد
ای آن که غمت مسئله آموز من است
شور غم تو در دل پرسوز من است
روزی که حسین(ع) بر تو من گریه کنم
سوگند به تو که بهترین روز من است
آنان که به گوش دل شنیدند تو را
رفتند و به پای دل رسیدند تو را
آن کوردلان که بر دلت تیر زدند
دیدند تو را ، ولی ندیدند تو را
صد نوا خیزد ز ناى نینوایت، یا حسین (ع)
نغمه هاى عشق باشد در نوایت، یا حسین (ع)
میزند آتش، به قلب دوستانت دم به دم
داستان جانگداز کربلایت، یا حسین (ع)
لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید
جامی ز زلال آفتابم بدهید
من پرسش سوزان حسینم یاران
با حنجره عشق جوابم بدهید
تا دل ز غم تو گشت بی تاب حسین
این چشم تهی نگشت از آب حسین
عمری است نیازمند این درگاهم
یک لحظه گدای خویش دریاب حسین
ابروی حسین (ع) به کهکشان می ارزد
یک موی حسین (ع) بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین (ع) ، بیش از آن می ارزد
هر سال برای تو سیه می پوشیم
در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم
ما، بعد هزار و چارصد سال ، هنوز
با یاد لب تو آب را می نوشیم
هر که مرا به روضه تو ، راه داده است
تاج محبت تو به فرقم نهاده است
از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما
تصویری از عزای محرم فتاده است
اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها
هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است
درصف کرببلا جان جهان را کشتند
سبب خلقت پیدا و نهان را کشتند
یک جهان اهرمن ازکین به هوای زر و سیم
جمع گردیده سلیمان زمان را کشتند
شرمنده شد بهار ، ز گلزار کربلا
بلبل کند نوا که خزانِ محرم است
ما عاشقانِ لاله ی سرخِ پیمبریم
کز عطر او بهشتِ خداوند ، خرّم است
آن روز که آهنگ سفر داشت حسین (ع)
از راز شهادتش خبر داشت حسین (ع)
از بهر سرودن یکی قطعه سرخ
هفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین (ع)
هفتاد و دو سینه سرخ ، هجرت کردند
با سرورِ آفتاب بیعت کردند
رفتند و به دریای ابد پیوستند
چون رود ، به اصل خویش رجعت کردند
ای تشنه لبی، که آب شرمنده توست
تا صبح جزا سحاب شرمنده توست
در اوج عطش گذشتی از آب فرات
و اللّه که انتخاب شرمنده توست
عالم همه محو گل رخسار حسین (ع) است
ذرات جهان درعجب از کار حسین (ع) است
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدای تو عزادار حسین (ع) است