نه تو می مانی و نه اندوه زمان....
و نه هیچ یک از مردم این آبادی....
به حباب نگران لب یک رود قسم....
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم می گذرد........
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند.........
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز!
هرگز........................!
در واقع این اندوه زمانه که نمیزاره ما بمونیم!
شـــــــاید!