دانشجویان مدیریت ارومیه
فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردادانشجویان مدیریت ارومیه
فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردانمونه سؤال مدیریت مالی 1
کلید سؤالات در ادامه ی مطلب می باشد :
ادامه مطلب ...
بـــهار یا هیــزم شکن پیـر؟ کدام؟
نقش یک درخت خشک را در زنگی بازی میکنم...
نمیدانم که باید چشم انتظار بـــــهار باشم
یاهیـــزم شکن پیر!!!
برناردشاو
روزی نویسنده ی جوان وخامی ازجرج برناردشاوپرسید :
شمابرای چه چیزی مینویسید استاد ؟
به دنبال واژه ها مباش ...
به دنبال واژهها مباش ، کلمات فریبمان میدهند.
وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود ، فاتحه کلمات را باید خواند.....
7 پند مولانا......
- در بخـــشیدن خطای دیگران مانند شب بـاش
- در فـــــــــروتنـــی مـــانند زمـــــــین بــــاش
- در مهـــــر و دوستـــــی مانند خورشیـد بـاش
- در هنگـــام خشــــم و غـضب مانند کوه بـاش
- در سخاوت و کمک به دیگران مانند رود باش
- در همــاهنگی و کنـــارآمدن با دیــگران مانند دریــــــا بــاش
- خـــــــــودت بـــــــــاش همان گونه که مینمایی
زود قضاوت نکن اول کفش هایش را بپوش!
اگر میخواهی به راه رفتن کسی نمره بدهی، اول کفــــش هایش را بپوش!!!
(دکتر شریعتی)
خلاصه ی درس اصول حسابداری 2
عزیزان با کلیک روی کلید زیر می تونید خلاصه ی اصول حسابداری 2 رو دانلود کنید !
البته این خلاصه از تدریس استاد گرامی جناب آقای دکتر آشتـــــــــاب است .
امیدوارم قابل استفاده باشه براتون .
تست آی کیو و عجایب ریاضی...
* جاهای خالی را با اعداد مناسب پر کنید:
۱6, ...... , 1000 , ...... , ..... , 20, 10
عجله نکنید! کمی فکر کنید، سوال زیاد مشکلی نیست
ولی اگر قادر به حل این سوال باشید نشان فعالیت خوب سمت راست مغز شماست.
((جواب را در ادامه مطلب ببینید))
بادکنک من!
بـــــادکنک من،
تاب نفسی را که به آن داده ام ندارد...
ببیـــــــــن...
چگــونه سر به هرکجا می زند
که تهی شود از اندوه!!!
چوب کبریت
یک چوب کبریت سر دارد ولی مغز ندارد.در نتیجه هر وقت کمی اصطکاک وجود داشته باشد،فورا مشتعل میشود.اثرات این اشتعال میتوتند ویرانگر باشد.آتش میتواندهمه چیز را ببلعد و سبب ویرانی گردد.از این چوب کبریت کوچولو درس میگیریم : همه ما سر داریم و بر خلاف چوب کبریت مغز هم داریم.عاقلانه این است که بلافاصله واکنش نشان ندهیم!
خانم ,شما یک چمن زن خوب نمی خواهید؟!
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل
داد و بر روی جعبه رفت
تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره.
مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.