دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

انتخاب با توست…


وقتی دائم بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمی‌شوی 

 

وقتی دائم بگویی وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی‌کنی 

 

وقتی دائم بگویی فردا انجامش می‌دهم، آن فردا هیچوقت نمی‌آید! 

 

  ادامه مطلب ...

زنجیره عشق



یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم؟زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید:” من چقدر باید بپردازم؟” 
ادامه مطلب ...

یادش بخیر...

 
یادتون تو دوران ابتدایی وقتی از امتحان برمیگشتیم خونه ازمون میپرسیدن

امتحانو چطور دادی....داد میزدیم...بـیـسـتــــــــــــــــــــــــــــ

به یاد اون روزا یک دقیقه سکوت لطفا
:(

لبخند دختر زیبا

لبخند دختر زیبا


در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود. هیچکس نمی دانست که چرا او تنهاست و زن و فرزندی ندارد. او دارای صورتی زشت و کریه المنظر بود.

شاید به خاطر همین خصوصیت هیچکس به سراغش نمی آمد ... و از او وحشت داشتند ، کودکان از او دوری می جستند و مردم از او کناره گیری می کردند. 
ادامه مطلب ...

مهربانی

  

مهربانی را اگر قسمت کنیم...

من یقین دارم به ما هم میرسد

آدمی گر ایستد بر بام عشق...

دست هایش تا خدا هم میرسد

چرا بهار؟

سلام
این روزها اگر قدمی از برج و باروی شهرهای آلوده و دود گرفته دور شویم
کمی بر سستی قدمها و اراده هایمان غلبه کنیم
پای خود را بر بلندی های اطراف شهر ها بگذاریم
و شیشه غبار گرفته عینکمان را بزدائیم؛
ادامه مطلب ...

باز با “باران” قدم زدی ؟


ببینمت . . .

گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چه بود؟
هان!
باران . . .
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .