-
جـــون من زود باش !!!
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 23:58
حاج آقا میشه خطبه رو سریعتر بخونی تا داماد پشیمون نشده ؟
-
آسمان!
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 17:30
وقتی کسی نیست که به او فکر کنی به آسمان نگاه کن زیرا درآسمان کسى هست که به تو فکرمیکند!!!
-
عاشقانه نوشت ....
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 09:31
و چه عاشـــقانه نوشــــت شریعتــــــــی ... من تو را دوست دارم ... تو دیگری را ... و دیگری دیگری را... و د ر این میان همه تنهــ ـــاییم...
-
اگه از دست کسی ناراحتی...
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 07:44
هر وقت از دست کسی یا چیزی ناراحت شدی فقط یه لحظه , یه لحظه به نبودنش یا نداشتنش فکر کن.....!
-
دیروز و امروز !
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 18:40
"دیــــروز" را به گهواره سپـردم و بر سـر راهــــــی نـهــادم ... "دیــــروز" بزرگـتـر شـــــد و از پـــی مـــــن دویـــــد !!! شـایــد اشـتـبـاه از مـن بـــود که او را بـر سـر راه نهـــادم ... شـاید هـــم اشـتـبـاه از تـو بـــود پـــــدر ! کـه بــد بودن را هـــیـــچگاه یـادم نـدادی !!!...
-
برخورد با شایعه
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 18:36
هر زمان شایعه ای رو شنیدید و یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید! در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟ سقراط پاسخ داد:"لحظه ای صبر...
-
قلب تو کجاست؟
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 15:31
رابرت داوینسن زو قهرمان مشهور ورزش گلف آرزانتین زمانی که در یک مسابقه موفق شد مبلغ زیادی پول برنده شد. در پایان مراسم زنی به سوی او دوید و با تضرع و التماس از او خواست تا پولی به او بدهد تا بتواند کودکش را از مرگ نجات دهد. زن گفت که او هیچ هزینه ای برای درمان پسرش ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند او میمیرد. قهرمان گلف...
-
خاک پای مادرم دستت گرفت...
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 14:01
بعد از ممانعت حر بن یزید ریاحی و سپاهیانش از ورود امام حسین علیه السلام به کوفه ایشان به یارانشان فرمودند: برخیزید و سوار شوید، آنان سوار شدند و در انتظار سوار شدن زنان ماندند. وقتى زنان سوار شدند امام علیه السّلام به اصحاب خود فرمود: برگردید! هنگامى که خواستند بازگردند لشکر حر مانع شدند. امام حسین علیه السّلام به حر...
-
من کیستم ؟
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 13:14
من کیستم ؟ من از دنیای تنهایی من از دردم من آن معنای طوفانی ترین دریای یک مردم من از آئینه ها فرصت برای دیدن لبخند می خواهم .... من کیستم ؟ من از دنیای تنهایی من از دردم من آن معنای طوفانی ترین دریای یک مردم من از آئینه ها فرصت برای دیدن لبخند می خواهم . منم آن ساحل فرسوده از قانون ناهنجاری دریا دلم صیقل خورده ی درد...
-
همه تنهاییم...
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 10:50
هی کافه چی ! میزهایت را تک نفره کن .... نمی بینی ؟! همــــــه تنهاییـــــــــــــــم
-
بیچاره ماهی!
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 20:49
ماهیگیر دلش سوخت. . . اینبار ماهی بود که از تنهایی قلاب را رها نمیکرد!!!
-
حرف های دل تنگی
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 14:05
حوصله ترکم کرده است در این شلوغی رابطه ها تنها یک چیز به چشم میخورد انزوا انزوا انزوا ... روز های تکرار شب های بیقراری افکار حبس شده لحظات دشواری ست هبوط در خویشتن... از من نرنــــــــــج… نه مغــــــرورم نه بی احســـــاس… فقط خســــته ام… خسته از اعتــــــمادی بیــــجا! برای هـــــــــمین قفــــــــــــلی...
-
زیر باران
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 13:48
زیر باران چتر به دست نمیگیرم دیگر از صدای صاعقه نمی ترسم حالا خوب می دانم این صدای مهیب ؛ همان لحن خیس و ساده باران است همان شوق آسمان برای بوسیدن زمین که گاهی از هیاهوی ابرها خسته می شوند می آیند روی زمین تا زمینی بودن را تجربه کنند و اگر هم دستشان رسید از درخت بی سایه ای سیب سکوت بچینند آن وقت از مرگ واژه ها در...
-
سه مرحله برای دستیابی به اهداف
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 10:38
سه مرحله برای دستیابی به اهداف ▪ ما زمانی به اهدافمان میرسیم که: ۱) بدانیم که به چه چیزی میخواهیم برسیم . (هدف و مقصد) ۲) بدانیم چهطور باید به آن هدف رسید. (شناخت مسیر) ۳) شور و شوق رسیدن به هدف را داشته باشیم .(سوخت لازم برای طی کردن مسیر) اگر هرکدام از این موارد وجود نداشته باشند این فرآیند ناقص میشود و مسلماً...
-
یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد...
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 21:24
یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد... می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام شهر این بار کمر بسته به انکار علی ریسمان هم گره انداخته در کار علی بگذارید نگویم که احد می لرزد در و دیوار ازین قصه به خود می لرزد می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می نویسم که...
-
من آرامم. . . !
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 19:49
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام فقط کمی بی حوصله ام آسمان روی سرم سنگینی میکند روزهایم کش امده هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند چون من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد...
-
هیــــــــس ! …
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 15:21
هیــــــــس ! … ســـــــــاکت !.!.! … آهستــــه بروید ! .. آهستــــه بیایید . اینجا وجــــــــــدان ها همه خـــــــــوابند …
-
*آموختم که ....
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 14:59
چه آموختم ؟! *آموختم که : زندگی سخت دشوار است – اما من از او سخت ترم ! *آموختم... که : فرصتها هیچگاه از بین نمیروند – بلکه شخص دیگری فرصت از دست رفته را تصاحب میکند ! *آموختم که : چشم پوشی از حقایق- واقعیت آنها را تغیر نمیدهد ! *آموختم که : تنها کسی که مرا در زندگی شاد میکند- کسی است که به من میگوید : تو مرا شاد کردی...
-
مادری که هنوز پسرش برنگشته...
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1392 18:12
این روزها زیاد یاد آن مادری می افتم که رفت پیش امام صادق علیه السلام... گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم... حضرت فرمودند صبر کن پسرت برمی گردد... رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت... حضرت فرمودند: مگر نگفتم صبر کن؟... خب پسرت برمی گردد دیگر... رفت اما از پسرش خبری نشد... برگشت؛ آقا...
-
پسته ی لال!
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1392 01:30
از آجیل سفره ی عیــد چند پســته لال مانده است آن ها کـه لب گشـودند خورده شـدند!آن ها کـه لال مانـده اند میشـکنند!دندان سـاز راست می گفت پـسته ی لال سکـوتش دندان شکـن است ..... ( حســین پناهی )
-
بهار هستی
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 20:46
بهار هستی بــهــاران آمـــــد و مـهــدی نیامد بهــار و رونـق گـیتی نیامد الا ای دردمــــنــدانِ پــریــشـــان نویـد عـدل و آزادی نـیامد خدایا دوری مولا چه سخت است خمیده پشت ما ناجی نیامد غــبـــار غم به روی مـا نشسته خدایا موسم شادی نیامد جــهان بــی روی او بــویی ندارد شکوه و جلوۀ هستی نیامد جهان چون وادی تـفتیده در...
-
من دیگر بازی نمیکنم!!!
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 14:04
روحم میخواهد برود یک گوشه بنشیند پشتش را بکند به دنیا پاهایش را بغل کند و بلند بلند بگوید: من دیگر بازی نمیکنم...!!!
-
وقتی دیر میرسی سر کلاس و استاد نمی زاره
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 13:03
استاد :کجا داری میری موجود خبیص . دانشجو :استاد با اجازه می خواستم برم بیرون استاد :لازم نکرده مغز فندقی دانشجو : استاد چرا اخه !!!! استاد : تا با تیپا ننداختمت بیرون بشین سر جات دانشجو : چشم استاد....
-
دانلود جزوه ی روش تحقیق
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 12:37
سلام به دوستان خوبم امیدوارم خوب باشید امروز می خوام واستون جزوه ی روش تحقیق رو بزارم امیدوارم به دردتون بخوره دانلود جزوه ی روش تحقیق
-
هر اندازه که بتوانی
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 12:14
متن حکایت روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم را، دوستانم را، زندگی ام را! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم. به خدا گفتم: «آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟» جواب او مرا شگفت زده کرد. او گفت: «آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟» پاسخ دادم: «بلی.» فرمود: «هنگامی که درخت...
-
پیرمرد ثروتمند
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 11:50
مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگیاش رسیده بود،کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد : ((تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم نه برای برادر زادهام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.)) اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند و آنرا نقطه گذاری کند.پس تکلیف آن همه ثروت چه میشد؟؟؟ برادر زاده او...
-
مراحل زندگی پسرا...! ! !
شنبه 10 فروردینماه سال 1392 22:03
مراحل زندگی پسرها به 10 دوره تقسیم میشه، که شامل مراحل زیره : شش سال اول زندگی: - گریه نکن - شیطونی نکن - دست تو دماغت نکن - تو شلوارت پی پی نکن - مامانت رو اذیت نکن - روی دیوار نقاشی نکن - انگشتت رو تو پریز برق نکن - شب ها تو جات جیش نکن - با اون پسر بی تربیته بازی نکن - اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن دوره دبستان: -...
-
مدافع ولایت
شنبه 10 فروردینماه سال 1392 20:37
یا فاطمه بعد از نبى ، غمخانه شد کاشانه ات چون شمع گریان سوختى اى عالمى پروانه ات چون خصم دون شد حمله ور، خود آمدى درپشت در زین رَه کُند شرمى مگر، آن دشمن دیوانه ات با ناله اى خیر النّساء گفتى که اى فضّه بیا آندم که افتادى زپا، در آستان خانه ات گشتى تو قربان على ، در حفظ جان آن ولى کردى دفاع مشکلى ، با محسن دُر دانه ات...
-
عشق اهلی...
شنبه 10 فروردینماه سال 1392 10:40
/گرچه عشق اهلی ایچر باده نی جان ساغلیغنا / ♥ /ایچیرم جام شرابی یارادان ساغلیغنا / ♥ /ایچیرم سل ده سارا داغدا چوبان ساغلیغنا / ♥ /ایچیرم مین گول ایچینده بیر تیکان ساغلیغنا / ♥ / جوانی آیریلیق آخرده قوجالدار بیلیرم / ♥ /ایچیرم بیر قوجا شیکلینده جوان ساغلیغنا . / ♥ تقدیم به تمام اذری زبان های ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥...
-
احتـــــــرام به همه !
جمعه 9 فروردینماه سال 1392 10:50
من دانشجوى سال دوم بودم.. یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خندهام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است . سوال این بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت میکند چیست؟ من آن زن نظافت چى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود. امّا نام کوچکش را از...