انسان ازجنگ زلزله یاسیگار نمی میرد
انسان را روزی
لبخندهایی که نمیزند
واشک هایی که نمی ریزد خواهدکشت
خــــدایـــــــــــــــا
همــــه از تــــو مــی خواهنــد " بدهـــــــی "
امـــا, مـن از تــو مــی خواهـــم " بگیـــری " !
خستگـــی,
دلتنگــــی
و غصـــــه ها را,
مــــــــن اینجا. . . .
تــــــــو آنجا. . . .
نیمکت های دنیا را چه بد چیده اند!!!
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.
شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.
عارف به حضور شاه شرفیاب شد.
شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.
استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."
شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! "
عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد.
او سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد.
استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته "
قــطاری سوی خـــدا میرفت . . . .
همه ی مردم سوار شدند، اما وقتی به بــهشت رسیدند، همگی پیاده شدند و فراموش کردند که مقصد "خــــــدا" بود نه "بـــــهشت"!!!!
ادامه مطلب ...
بله همونطوری که همکلاسی های عزیز می دونند چند تن از دوستان بلأخره نیمه ی گمشدشون رو یافتند منم گفتم بذار چند تا دسته گل زیبا به افتخارشون اینحا بذاریم ؛
ولی بسی خیال باطل که نخوان شیرینی بدند ؛ یعنی این شیرینی رو باید بدهنــــــد !
ادامه مطلب ...
I wish you…
برایت آرزو می کنم .....
اول از همه برایت آرزو می کنم که بدانی که
شادترین افراد لزوما بهترین چیز ها را ندارند ,بلکه از هر چه سر
راهشان قرار می گیرد بهترین استفاده را می کنند.
ادامه مطلب ...
یه موقع هایی تو زندگی ...
نه امیدی هست و نه شوقی برای فردا.
یه موقع هایی تو زندگی ...
توان حرکت کردن از ما سلب می شه!
ادامه مطلب ...حکایتــ زندگــی مـا شـده مـث "دکمـۀ پیرهـن" اولــی رو کــه اشتبـــاه
بستـی تــا آخـــرش اشتبـــاه مـــی ری بــدبختــی اینـــه کــه زمـانـــی
بــه اشتبــاهتــ پـــی مــی بـــری کــه رسیـدی بــه آخـــــــــــــــــرش..
یک روز از یک زوج خوشبخت سوال کردم
دلیل موفقیت شما در چیست ؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمیکنید؟
آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم
قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: آفرین! زندهباد ! تو آبروی همهی مردها را خریدهای ! من بهت افتخار میکنم.
حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چیه ؟