با سلام
به وبلاگ دانشجویان مدیریت ارومیه خوش اومدید.
این وبلاگ برای دانشجویان مدیریت ورودی های سال 90 ایجاد شده
ولی همه می توننداز مطالبش استفاده کنند.
اینجا هم مطالب علمی داریم و هم دلنوشته های دانشجوها و خیلی چیزای دیگه ...!
در ضمن در مورد مطالب حتما نظر بدید ! ( بالا گوشه ی سمت راست هر مطلب )
در نظر سنجی هامونم حتمـــا شرکت کنیـــد!!! {این پایینه }
ادامه...
araz
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 07:31 ب.ظ
خسته ام! حتما تا به حال هزار مرتبه این کلمه را در کتاب شاعران دیگر این شعر دیده ای! من از آنها خسته ترم! باورکن! امشب پرده تمام پنجره ها را کشیده ام! می خواهم بنشینم و یک دلِ سیر، برایت گریه کنم! این هم از فوایدِ مخصوصِ فلات ماست، که دل شاعرانش تنها با گوارشِ گریه سیر می شود! ار گریه های بی گناه گهواره به این طرف، تا دمی دیدگانم به سمت و سوی دریا رفت صدایی از حوالی پلکهای پدرم گفت: «-مردها گریه نمی کنند!» حالا بزرگ شده ام! می دانم که پدرم نیز بارها در غم تقویمها گریه کرده است! حالا می دانم که هیچ غمی غم آخر نخواهد بود! هوس کرده ام که این دل بی درمان را، به دریای گریه بزنم! هوس کرده ام دیده ام را، به دیدار دریا ببرم! باید حساب تمام بغض های فروخورده را روشن کنم! حساب ترانه های مرطوب را! حساب گریه های گم شده را... خیالم راحت است!
حالا دوستان زیاد جدی نگیـــــــــــــرید ها به جز رقص کارهـــــــــای دیگه ای هم میشه انجام داد توی جشن !
Asal
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 01:15 ب.ظ
مثلا اوناییم که رقص بلد نیستن بشینن بقیه رو نگا کنن یاد بگیرن...
خب سعی کنن یادبگیرن دیگه!!!!!
araz
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:45 ب.ظ
همیشه از خودم می پرسم چرا اونایی که دم از رفاقت می زنن تولحظه های بی کسی قیدتو راحت می زنن کاش دوستی ادما مثل دوستی دست و چشم بود اگه دقت کرده باشین هر عضوی از بدنمون که درد می کنه بجاش چشممون گریه می کنه یا وقتی چشم گریه می کنه این دسته که اشک چشامونو پاک می کنه یه روز از .... پرسیدم نظرت در مورد عشق چیه ؟ به نظرت عشق غم داره یا شادی ؟ می دونین چی گفت : گفت : عشق نه غم داره نه شادی عشق فقط انتظاره ...... من بار ها به خودم می گم تو طلوع یه دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست پس زندگی کن به خاطر کسی که دوسش داری اما از همهی اینا که بگذریم کاش می شد به زمانی بر می گشتیم که تنها غم زندگی مون شکستن نوک مدادمون و ترکیدن باد کنکمون بود شاید نقاش خوبی نباشم اما تموم لحظه های بی ... بودن رو درد کشیدم ...نبودی تا ببینی از غم تو چی کشیدم دیدید تو بازی فوتبال تا کسی زمین می خوره داور سریع می دوه و میگه : می تونی ادامه بدی؟ کاش زندگی مثل بازی فوتبال بود تازمین می خوردیم یکی میومد می گفت: می تونی ادامه بدی؟ من همیشه نگاه مردم رو حس کردم همیشه مردم با ساکت نگاه کردنشون بهم می گفتن خوش به حالش چقد شاده چقد خندونه دل مردم چه می دونه که من دنیای دردم...!!! آدم تنها نشه نمی تونه بفهمه درد تنهایی چیه البته منظورم از تنهایی این نیست که ادمو تنهاش بزارن نه منظورم از تنهایی از خود دور شدنه خدا نکنه کسی با خودش تنها باشه چرا که ذره ذره داغون می شه همیشه می گن بهترین روزا رو به کسایی هدیه کن که تو بد ترین روزا کنارت بودن اما نه تنها تو بدترین روزا کسی کنارم نبوده بلکه اگه بهترین روزی هم داشتم هموناخرابش کردن..... حالا فهمیدن چرا غم گینه همه حرفای من .....
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت … صداقتت را میگذارند پای سادگیت … سکوتت را میگذارند پای نفهمیت … نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت … و وفاداریت را پای بی کسیت … و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!! .آدمها آنقدر زود عوض می شوند … آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است … .زیاد خوب نباش … زیاد دم دست هم نباش …
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی … آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند … زیاد که باشی ، زیادی می شوی … چه رسم جالبی است !!!
خسته ام!
حتما تا به حال
هزار مرتبه این کلمه را
در کتاب شاعران دیگر این شعر دیده ای!
من از آنها خسته ترم!
باورکن!
امشب پرده تمام پنجره ها را کشیده ام!
می خواهم بنشینم و یک دلِ سیر،
برایت گریه کنم!
این هم از فوایدِ مخصوصِ فلات ماست،
که دل شاعرانش
تنها با گوارشِ گریه سیر می شود!
ار گریه های بی گناه گهواره به این طرف،
تا دمی دیدگانم به سمت و سوی دریا رفت
صدایی از حوالی پلکهای پدرم گفت:
«-مردها گریه نمی کنند!»
حالا بزرگ شده ام!
می دانم که پدرم نیز
بارها در غم تقویمها گریه کرده است!
حالا می دانم که هیچ غمی غم آخر نخواهد بود!
هوس کرده ام که این دل بی درمان را،
به دریای گریه بزنم!
هوس کرده ام دیده ام را،
به دیدار دریا ببرم!
باید حساب تمام بغض های فروخورده را روشن کنم!
حساب ترانه های مرطوب را!
حساب گریه های گم شده را...
خیالم راحت است!
حالا دوستان زیاد جدی نگیـــــــــــــرید ها به جز رقص کارهـــــــــای دیگه ای هم میشه انجام داد توی جشن !

مثلا اوناییم که رقص بلد نیستن بشینن بقیه رو نگا کنن یاد بگیرن...
خب سعی کنن یادبگیرن دیگه!!!!!
همیشه از خودم می پرسم
چرا اونایی که دم از رفاقت می زنن
تولحظه های بی کسی قیدتو راحت می زنن
کاش دوستی ادما مثل دوستی دست و چشم بود
اگه دقت کرده باشین
هر عضوی از بدنمون که درد می کنه
بجاش چشممون گریه می کنه
یا وقتی چشم گریه می کنه این دسته که اشک چشامونو پاک می کنه
یه روز از .... پرسیدم نظرت در مورد عشق چیه ؟
به نظرت عشق غم داره یا شادی ؟
می دونین چی گفت :
گفت :
عشق نه غم داره نه شادی عشق فقط انتظاره ......
من بار ها به خودم می گم
تو طلوع یه دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست
پس زندگی کن به خاطر کسی که دوسش داری
اما از همهی اینا که بگذریم
کاش می شد به زمانی بر می گشتیم که تنها غم زندگی مون شکستن نوک مدادمون و ترکیدن باد کنکمون بود
شاید نقاش خوبی نباشم
اما تموم لحظه های بی ... بودن رو درد کشیدم
...نبودی تا ببینی از غم تو چی کشیدم
دیدید تو بازی فوتبال تا کسی زمین می خوره داور سریع می دوه و میگه :
می تونی ادامه بدی؟
کاش زندگی مثل بازی فوتبال بود
تازمین می خوردیم یکی میومد می گفت:
می تونی ادامه بدی؟
من همیشه نگاه مردم رو حس کردم
همیشه مردم با ساکت نگاه کردنشون بهم می گفتن
خوش به حالش چقد شاده چقد خندونه
دل مردم چه می دونه که من دنیای دردم...!!!
آدم تنها نشه نمی تونه بفهمه درد تنهایی چیه
البته منظورم از تنهایی این نیست که ادمو تنهاش بزارن نه
منظورم از تنهایی از خود دور شدنه
خدا نکنه کسی با خودش تنها باشه
چرا که ذره ذره داغون می شه
همیشه می گن بهترین روزا رو به کسایی هدیه کن که تو بد ترین روزا کنارت بودن
اما نه تنها تو بدترین روزا کسی کنارم نبوده
بلکه اگه بهترین روزی هم داشتم هموناخرابش کردن.....
حالا فهمیدن چرا غم گینه همه حرفای من .....
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!
.آدمها آنقدر زود عوض می شوند …
آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی
و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است …
.زیاد خوب نباش …
زیاد دم دست هم نباش …
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …
آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …
زیاد که باشی ، زیادی می شوی … چه رسم جالبی است !!!
خوب حالا حتمأ باید برقصیــــــم نمیشه بشینیم گل بگیم گل بشنویم شیرینی بخوریم داماد رو بندازیم تو حوض آب ، عروس رو ... بی خیال دیگه
همیشه هر وقت مهمونی هست شیک میکنیم
چه برسه به حالا که میزبان خداست
زیاد خوب نیست ولی دیگه دیگه