دنیا به شکل دیگری بود. آن زمان، تعداد بسیار زیادی از مشاغلی که امروز وجود دارند، وجود نداشت و ابزارهای ارتباطی، کاملاً متفاوت بود. با گسترش تکنولوژیهای مدرن چاپ و صحافی، کتابها در تیراژهای بالاتر و قیمتی پایینتر از گذشته، به سمت بازارهای مختلف روانه میشوند. دنیا بر این باور بود که توانایی خواندن و نوشتن، میتواند تا حد زیادی بر هیولای فقر و فساد و تبعیض پیروز شود اما امروز نیاز ما، سواد خواندن و نوشتن نیست بلکه نوع دیگری از سواد است. امروز سواد، به معنای لغوی آن که معنای سیاه کردن کاغذ را میدهد، تضمینکنندهی هیچ چیز نیست. مدارک آموزشی، ابزار جدیدی که قرار بود سواد انسانها را بسنجد و ارزش کاغذهای سیاه شده توسط آنها را تعیین کند، خود به بازاری جدید، برای معاملهی هویت و شخصیت تبدیل شده است. امروز بی سوادی را، به دو دستهی سیاه و سفید تقسیم می کنند.
ادامه مطلب ...
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند.
ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد..
یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید.
دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود.
مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم. کافیست از تو سریعتر بدوم…
و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت !
اینا قسمتی از فلسفه ی ادوارد مورفی یه مهندس هوا
فضاست.بعضیاشون خیلی جالبههههههه...یعنی واقعا این اتفاق ها خیلی
وقت ها میوفته!
1-اگه یه وقت چیزی از دستتون افتاد،
قطعا به پرت ترین گوشه ی ممکن میره...!
2-اگه یه شماره رو اشتباه بگیری،
اون شماره هیچ وقت اشغال نیست...! ادامه مطلب ...