دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

تقدیم به غریب ترین پدر دنیا

با کلیک روی تصویر زیر عکس را با کیفیت ببینید !

یا ابن الحسن ...

دست مرا گرفتید تا یادتان بمانم
از روی خاک بردید تا اوج آسمانم
گویند امام هر عصر بابای مهربان است
روز پدر مبارک بابای مهربانم

تقدیم به غریب ترین پدر دنیا

ادامه مطلب ...

حرف ها ...


حرف ها سه دسته اند :

 

دسته ی اول : گفتنی ها هستند

 

دسته ی دوم : نوشتنی ها هستند

 

دسته ی سوم : قورت دادنی ها هستند ...!

 

  ادامه مطلب ...

قرار نیست ...

آقای من..

 

قرار نیست فقط غروبهای پنجشنبه تا غروب جمعه

 

سراغت را بگیریم..

 

قرار نیست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشیم..

 

آری..

 


ادامه مطلب ...

شانه های خندان یا گریان


هیچ کس نمی تواند تشخیص دهــد
کسی که شانه هــایش تکــان می خورد
می خنــدد یا گریـــه می کند
ما از دور خوشیم
اما از نزدیک
سیل اشک ، امان مان را بریده است ...

سلام آقای دلبر !

برای مشاهده ی تصویر در اندازه ی بزرگ روی آن کلیک کنید
سلام آقای دلبر !
سلام قوس قمر !
زمین که هیچ لطفی ندارد…
از آسمان چه خبر…؟!
.
.
.
خدایا سرمه وصال دیدارش را به کمترین زمانی به دیدگانمان بکش…!  
ادامه مطلب ...

مهربانی

  

مهربانی را اگر قسمت کنیم...

من یقین دارم به ما هم میرسد

آدمی گر ایستد بر بام عشق...

دست هایش تا خدا هم میرسد

چرا بهار؟

سلام
این روزها اگر قدمی از برج و باروی شهرهای آلوده و دود گرفته دور شویم
کمی بر سستی قدمها و اراده هایمان غلبه کنیم
پای خود را بر بلندی های اطراف شهر ها بگذاریم
و شیشه غبار گرفته عینکمان را بزدائیم؛
ادامه مطلب ...

باز با “باران” قدم زدی ؟


ببینمت . . .

گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چه بود؟
هان!
باران . . .
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .

مهرآفرینا!

مهرآفرینا!



سجاده ام را به سمت قبله نیاز می گشایم 
تا ذره ذره وجودم را به معراج 
نگاهت، پرواز دهم 
می ایستم به قامت دربرابرت تاعظمتت راسپاس گویم 
به رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم 
و به سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر عشق بزنم…
چه آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست
چه لحظه های مهرافروزی در ذکر یادت…
پروردگارا! دستان دعایم را 
به عرش الهیت برسان ،
دلم را به حلاوت دوستیت 
و چشمان باران زده ام رابه دیدارت
نورانی گردان 
ادامه مطلب ...

تا باران نباشد، رنگین کمانی نیست...





تا باران نباشد،  رنگین کمانی نیست... 


تا تلخی نباشد،  شیرینی نیست...


تا غمی نباشد،  لبخندی نیست... 


تا مشکلات نباشند،  آسایشی وجود نخواهد داشت...


پس همیشه به خاطر داشته باش:  
ادامه مطلب ...

بهترین دوست...

اندکی تامل...

در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد روی اولین صندلی نشست.
از کلاس های ظهر متنفر بود اما حداقل این حسن را داشت که مسیر خلوت بود…

اتوبوس که راه افتاد نفسی تازه کرد و به دور و برش نگاه کرد.
پسر جوانی روی صندلی جلویی نشسته بود که فقط می توانست
نیمرخش را ببیند که داشت از پنجره بیرون را نگاه می کرد … 

ادامه مطلب ...