دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

از ماست که بر ماست


روزی روزگاری خانواده ای روستایی بود زن خانه کره درست می کرد و مرد کره ها را به بقالی شهر می برد ومی فروخت ومایحتاج زندگی خویش را تامین می کرد زن روستای کره ها در اندازه های یک کیلویی تهیه می کرد وبه همسرش می داد و مرد ان ها را به بقال می داد وبقال بدون انکه انها را اندازه گیری کند به حرف مرد اعتماد می کرد روزی بقال با خود اندیشید که بهتر است یکی از کره ها را وزن کنم تا ببینم مرد روستایی راست می گوید یا نه بقال کره را روی ترازو گذاشت و دید وزن ان 900 گرم است وخیلی عصبانی شد و سر مرد روستایی فریاد زد که چرا به من دروغ گفته ای  مرد روستایی گفت ترازوی ما سنگ ندارد و من یکبار از شما یک کیلو شکر خریدم و از ان یک کیلو شکر به عنوان سنگ ترازو  استفاده می کنیم وبقال دیگر حرفی برای گفتن نداشت

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:11 ب.ظ

هر چی صبر کردم دیدم کسی تو پست های من نظر نمی زاره و الان دارم خودم تو پست خودم نظر می زارم

ممنون خودم باز به معرفت تو که خودت واسه خودت نظر گذاشتی

Alireza چهارشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 07:35 ب.ظ http://montazar15.blogsky.com

بابا عجب حرکتی زده . . . دمش گرم اصن آدم تو تاکسی سر پا وایسته ولی اینطوری خراب نشه !!! اوه اوه اوه . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد