دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

بی‌وفا ...

 

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدیسنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایمدیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کنددر شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزینخامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟

نظرات 3 + ارسال نظر
Baran سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:05 ب.ظ

شعرای استادشهریار خیلی زیباست منم کتاب اشعار ترکی شو واسه بابام برای روز پدرگرفتم که بدم بهش

Asal چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:19 ب.ظ

یاد فیلم شهریارو برام زنده کرد
اون شعر استادو بیشتر از بقیه دوس دارم...
.
.
ادرم هر گئجه حسرتلی خیالین گــوزلیم
آیا باخدیخجا دوشر یاده جمالین گــوزلیم
دنیا بش گونده گولوم سالما نظردن بیزه سن
یوخلا هردن ده منی اولسا مجالین گوزلیم
<این مال شهریار نیستا ولی انــــقد دوس دااااارم که نگو>

Alireza سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:13 ب.ظ http://montazar15.blogsky.com

دلم امشب دگربار غوغا نموده
چه فریادها می زند از دوری تو
ولی در شک و شبهه گیر کردم
که آیا صدایم می رسد بر گوشه ی (گوش) تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد