دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

بـــدشانسی و..... مــــــرگ

یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش !مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت !مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا
مرگ : نه اصلا راه نداره ! همه چی طبق برنامست ! طبق لیست من الان نوبت توئه
مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر . . .مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره ! توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت !مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت . . .مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست و منتظر
شد تا مرگ بیدار شه . . .مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ، به
خاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن می کنم!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
Alireza دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:45 ب.ظ http://montazar15.blogsky.com



chiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii miiiiiiiiiiiiiiiiiigiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii !!!!!!!!...

yani vagti dige vagteshe jaye hich choono cheraayi nist !

فاطمه سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ق.ظ

آخی ....الهی....وقتش بوده دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد