دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا
دانشجویان مدیریت ارومیه

دانشجویان مدیریت ارومیه

فرهیختـــگان امروز ؛ مدیـــران فردا

سهراب

سهراب

یادته گفتی بهم : تا شقایق زنده است زندگی باید کرد

نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مرد

دیگه به چه کسی دلخوش کرد ؟

یادته گفتی بهم : اومدی سراغ من ، نرم و آهسته بیا که مبادا ترکی برداره چینی نازک تنهایی تو

اومدم آهسته ، نرمتر از یک پر قو ، خسته از دوری راه ، خسته و چشم براه

یادته گفتی بهم : عاشقی یعنی دچار

فکر کنم شدم دچار

تو خودت گفتی : چه تنهاست ماهی اگر دچار دریا باشه

آره تنها باشه ، یار غمها باشه

یادته می گفتی : گاهگاهی قفسی می سازم ، میفروشم به شما

تا به آواز شقایق که در آن زندانی است دل تنهائیتان تازه شود

دیگه حتی اون شقایق که اسیره قفسه

صاحب یک نفسه

نیست که تازگی بده این دل تنهایی من

پس کجاست اون قفس شقایقت

منو با خودت ببر به قایقت

راست میگفتی : کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود

کاشکی دلشون شیدا بود

من بدنبال یه چیز بهترینم سهراب

تو خودت گفتی بهم :

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد